اسفند-۱۱ ۱۳۷۶

مریم رجوی: پیام به زنان ایران

Catégories // رخدادها // فعاليت‌ها

مریم رجوی: پیام به زنان ایران

به‌نام خدا
به‌نام ایران و به نام آزادی
به نام زنان قهرمانی که در مبارزه با رژیم زن‌ستیز خمینی به‌شهادت رسیدند
و به‌نام همه زنانی که برای رهایی قیام کردند و بر قید ‌و‌ بندهای اسارت‌بار شوریدند

هم‌میهنان!
زنان سرفراز ایران!
خواهران عزیزم!
روز جهانی زن بر همه شما مبارک باد. امروز برای تمامی زنان، در هرکجای دنیا، یادآور مبارزه برای برابری و نابودی ستم و تبعیض جنسی است. این مبارزه که از میان درد و رنج‌های عصر تاریک اسارت و بردگی زن عبور کرده است، در دهه‌های پایانی قرن بیستم به‌گشایش‌ها، دستاوردها و پیشرفت‌های قابل توجهی راه برده و در مسیر پرفراز و نشیبش یک ‌حقیقت را پیوسته به‌ اثبات رسانده است: برای آزادی و برابری باید به‌پاخاست، باید جنگید و آن را به ‌کف آورد.

پس، برای شما زنان ایران، امروز روز افتخار و سربلندی است. به‌خاطر مقاومت باشکوه و جانانه‌تان در‌برابر زن‌ستیزترین حکومت تاریخ؛ به‌خاطر این که هیچ‌وقت تسلیم ستم آخوندها نشدید و در هر‌شرایطی به‌ آن‌ها جواب «نه» دادید.
و برای شما شیر‌زنان ارتش آزادیبخش، امروز روز روسپیدی و چشم‌روشنی است. روسپیدی؛ به‌خاطر این که در صفوف مقدم مبارزه قرار دارید و رو‌در‌روی یک‌رژیم ضد‌انسانی، پرچم مقاومت و رهایی زن را، در اوجی هرچه بالاتر، به اهتزاز درآورده‌اید. چشم‌روشنی؛ به‌خاطر این که بذرهای مقاومت شما و امیدهای روشن فردا، درحال شکفتن و سبز شدن است. و برای شما زنانی که در حاکمیت شوم آخوندها رنج تبعید و پناهندگی را تحمل می‌کنید، امروز روز امید و مقاومت است، چرا که دست از مبارزه برای آزادی و برابری برنداشته‌اید و در هر‌شرایطی به‌ حمایت از مقاومت برمی‌خیزید. و اما برای آخوندها، آخوندهای زن‌ستیز و دین‌فروش، امروز روز روسیاهی است؛ روسیاهی در‌برابر خلق، خدا و تاریخ. به‌خاطر ۱۹‌سال جنایت علیه زن ایرانی، علیه تمامی مردم ایران و علیه بشریت معاصر.

جنایت‌هایی که به‌قول اشرف شهیدان، دنیا از ابعاد فاجعه‌آمیز آن‌ها بی‌خبر است. در هفته‌ها و ماه‌های اخیر، مردم کشورهای مختلف جهان با مشاهده یک صحنه از جنایت‌های رژیم در فیلمی که سنگسار ۴نفر توسط آخوندها را نشان می‌داد، به‌شدت منقلب شدند و از این ‌همه سبعیت و شقاوت، قلبشان به ‌لرزه درآمد. البته این، گوشه بسیار کوچکی از جنایت‌های رژیم علیه زنان ایران است که در ملأعام صورت می‌گیرد. وقتی آخوندها در ملأعام این‌طور جنایت می‌کنند، معلوم است که در پشت درهای بسته زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌ها، چه جنایت‌هایی علیه زنان مجاهد و مبارز ما مرتکب می‌شوند؛ جنایاتی که غیرقابل توصیف و بیان هستند. بازتاب بین‌المللی و داخلی نمایش این فیلم آن‌قدر گسترده بود که رئیس قوه قضاییه رژیم، پس ‌از دو‌ماه سکوت، سرانجام مجبور شد واکنش نشان دهد و ضمن اعتراف به این جنایت، با‌وقاحت بگوید: کسی که این فیلم را خارج کرده، کار خلاف کرده است! از آخوندهای دین‌فروش و ضد‌بشر جز این هم انتظار نمی‌رود. این جنایتکاران شقاوت‌پیشه، بدترین دشمن اسلام و مسلمانان هستند، ولی جنایات خود را تحت نام اسلام انجام می‌دهند. از آن‌ها باید پرسید که در کجای قرآن از سنگسار صحبت شده، که آن را به‌حکم ازلی و ابدی تبدیل کرده‌اید؟ مگر روح حاکم بر قرآن و تعالیم پیامبر، رحمت و آمرزش نیست؟ مگر همان احکامی هم که از آن صحبت شده، مشروط به‌زمان و مکان نیست؟ مگر آیات قرآن ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه ندارد؟ مگر اسلام و تشیع باب اجتهاد ندارد؟ مگر در۱۴۰۰سال قبل، در عصر جاهلیت، اسلام و قرآن برای سبک کردن مجازات‌های رایج و جلوگیری از کشتار و خونریزی و مقابله با کینه‌کشی تلاش نمی‌کردند؟ مگر تهمت زدن به زن، از گناهان کبیره نیست؟ مگر در قرآن از این عمل زشت به‌ صراحت ابراز تنفر نشده؟ مگر برای اثبات گناه، شرط‌های سخت و متعدد گذاشته نشده؟ مگر پیامبر اسلام یا حضرت علی(ع)، گناهکارانی را که به ‌گناهشان اعتراف می‌کردند، پی‌کارشان نمی‌فرستادند؟ مگر، به‌عمد، اعتراف آن‌ها را ناشنیده نمی‌گرفتند؟ آخوندهای دجال این‌ها را می‌دانند، ولی آن‌ها هرگز و هیچ‌گاه ذره‌یی درد اسلام نداشته‌اند و ندارند. آن‌ها فقط و فقط به‌ فکر حکومتشان هستند و به‌خاطر حفظ این حکومت پلید، بساط سنگسار و اعدام در ملأ‌عام برپا می‌کنند و حجاب اجباری و بگیر‌و‌ببند خیابانی راه می‌اندازند.

آن‌ها خودشان عامل اصلی گسترش فجایع و مفاسدی هستند که به ‌راستی دل هر‌انسان شریفی را به‌ درد می‌آورد. زندگی غم‌انگیز دختر‌ بچه‌هایی که در همان سنین کودکی به وحشیانه‌ترین صورت مورد ستم و تجاوز قرار می‌گیرند، واقعاً غیرقابل تصوراست. در گزارشی از سازمان تربیتی شهرداری تهران خواندم که هر‌روز انبوهی از دختران ۹‌ساله تا زنان جوان ۱۷ـ‌۱۸‌ساله را از سطح شهر جمع می‌کنند و به این مرکز می‌آورند؛ دختربچه‌های خردسالی که به‌خاطر فقر به ‌ثمن بخس فروخته شده‌اند و بعد‌از تحمل فجایع بسیار یا خودشان فرار کرده‌اند یا بدون هیچ آینده‌یی رها شده‌اند؛ زنان جوانی که توسط شوهرانشان (همراه با بچه) رها‌ شده‌اند یا به‌دلیل مشکلات و تبعیض‌های غیرقابل تحمل، از خانه فرار کرده‌اند و به گوشه خیابان‌ها پناه آورده‌اند.

خیلی از آن‌ها قبلاً اقدام به خودزنی و خودکشی کرده‌اند و بسیاری هم در مرکز تربیتی، شیشه‌های در و پنجره را می‌شکنند تا به‌وسیله آن رگشان را بزنند وخودکشی کنند. در شرایطی که بیش از۸۰‌درصد مردم در زیر خط‌فقر زندگی می‌کنند، برای زنان و دختران بی‌سرپرست، خانواده‌های فقیر، قربانیان طلاق و خشونت‌های خانوادگی، بازماندگان جنگ ضدمیهنی و زنان بیوه و دارای فرزند، امرار معاش روزمره طاقت‌فرساست.

حاکمیت آخوندی برای قربانیان فجایع خود، جز تحقیر، بهره‌کشی و سوء‌استفاده جنسی و سوق دادن آن‌ها به‌طرف اعتیاد و فحشا ارمغانی ندارد. روزنامه‌های رژیم هر‌روز خبرهایی درمورد کشف مؤسسات فروش زن، با محمل‌ها و بهانه‌های مختلف، چاپ می‌کنند که گوشه‌های بسیار کوچکی از انبوه فجایع را نشان می‌دهد. گزارش‌هایی از منطقه آزاد قشم و فروش زنان و دختران ایرانی می‌رسد که قلب هر‌انسان شریفی را به ‌درد می‌آورد.

هم‌چنین فجایع آخوندها در بنیاد به‌اصطلاح شهید و رذالت‌های آنان در حق زنان دردمندی که همسرانشان قربانی جنگ خانمانسوز خمینی شده‌اند، نیازی به‌تشریح ندارد.

در جامعه عدل علی، وقتی که از‌پای یک‌ دختر غیرمسلمان، خلخال درآورده بودند و خبرش به حضرت علی(ع) رسید، فریاد برآورد که: فلوان امرأمسلما مات من بعد هذا اسفا ماکان به ملوما بل کان به عندی جدیرا‌‌ (۱).

یعنی اگر کسی بعد ‌از شنیدن این خبر از غیرت و تأسف بمیرد، باکی بر ‌او نیست، بلکه به‌ نظر من چنین مرگی زیبنده اوست. از آخوندهای جنایتکار حاکم باید پرسید که جرم این فساد گسترده، که در تاریخ ایران سابقه ندارد‌، مگر به‌ گردن شما نیست؟ مگر در بولتن‌های درونی خودتان نمی‌نویسید که تعداد معتادان به «بیش‌از ۵میلیون نفر» و ابعاد فحشا به «بیش‌از ۲‌میلیون نفر» رسیده است؟ چه این جرم را قبول کنید و چه نکنید، برای مردم ایران ننگ و نکبت و جنایت شما آشکار است. حتی روزنامه‌های خارجی هم می‌نویسند که مردم ایران، زنان و جوانان ایران «سر به‌عصیان برداشته‌اند» و «از رژیمی که بر‌پایه ریاکاری مذهبی قرار دارد، جانشان به‌‌لب رسیده است [چرا که در این رژیم] به‌نام اخلاق، خبرچینی، تزویر و فساد تشویق می‌‌شود. »

زنان آزاده ایران!
خواهران عزیزم!
در سالی که گذشت، تصویر ایران هم‌چنان از زن‌ستیزی آخوندها آکنده و خونبار بود. برای سرپا نگهداشتن این رژیم قرون وسطایی و برقراری جو اختناق و خفقان، هم‌چنان لبه تیز تیغ سرکوب را بر‌زنان فرود آوردند. با دجالگری و با ادعای سخیف مبارزه با بدحجابی، به دستگیری و شلاق زدن زنان پرداختند و حذف زنان از عرصه فعالیت اجتماعی را ادامه دادند. هدف آن‌ها، به‌بند کشیدن زن، ندادن فضا و امکان زندگی اجتماعی به او، و لگدمال کردن شخصیت انسانیش با تحقیر و اهانت‌های روزمره‌ است.
زن‌ستیزی و نگرش کالایی، روح پلیدی است که در این اقدامات سرکوبگرانه نهفته است. آن‌چه در دانشگاه‌ها تحت عنوان جداسازی انجام می‌شود، یکی از مظاهر اندیشه سراپا آلوده آخوندهاست. پدیده‌یی که زمینه افزایش فشارها و تبعیض‌های باز‌هم بیشتر، به‌ویژه تحقیر دختران دانشجو را فراهم می‌کند. موج جداسازی و برقراری آپارتاید جنسی آخوندها، بعد ‌از اتوبوس و صف گوشت و نان و بیمارستان و…، اینک به آزمایشگاه‌ها و حتی راه‌پله‌های دانشگاه‌ها رسیده است. در بسیاری از دانشگاه‌ها، چادر و مقنعه چانه‌دار اجباری است. حکومت آخوندی با این روش‌ها می‌خواهد شخصیت این قشر آگاه و فعال اجتماعی را، که هیچ سنخیتی با مرتجعان نداشته و ندارد، خُرد کند. نمونه‌یی از تحقیر دختران دانشجو را عیناً از یک‌ گزارش می‌خوانم: «درسی داشتیم به‌نام اخلاق اسلامی که رئیس دانشگاه آن را تدریس می‌کرد. از همان ابتدا نگاه‌های آلوده این به ‌اصطلاح معلم اخلاق رنجم می‌داد. درس او چیزی نبود جز صحبت‌های بیشرمانه و هرزه‌درایی برای خُرد کردن شخصیت دخترها… در کلاس ما حدود ۵۰‌پسر و ۳۵‌دختر حضور داشتند. او می‌گفت: اسلام گفته که زن باید تحت سیطره مرد باشد، البته زن حق دارد برای کلفتی کردن در خانه شوهر از او پول بگیرد، ولی در چیزهای دیگر حق ندارد روی حرف مرد حرفی بزند. می‌گفت مغز دختران از پسران کوچکتر است و خداوند مرد را آفریده که بر‌زن حکومت کند، چون بیشتر از او می‌فهمد. او حرف‌های دیگری هم می‌زد که من از گفتنش شرم دارم. وقتی به بچه‌ها نگاه می‌کردم، اشک توی چشم‌هایشان حلقه زده بود. وقتی کلاس تمام می‌شد، خیلی از دخترها گریه می‌کردند…» دختران کوچک دبستانی هم از تحجر و آلودگی اندیشه آخوندها درامان نیستند. طرح محرم‌سازی مدارس دخترانه یکی از محصولات این اندیشه ننگ‌آلود است. فاجعه وقتی بیشتر آشکار می‌شود که در کنار این طرح‌های ارتجاعی به‌سایر «دستاورد»‌های رژیم در آموزش و پرورش هم نگاه کنیم. آمار و ارقام منتشر‌شده در‌مورد ابعاد محرومیت کودکان به‌ویژه دختران دانش‌آموز شرم‌آور است: «۹۰درصد دختران دانش‌آموز روستایی بعد ‌از اتمام دبستان ناگزیر از ترک تحصیل هستند. در سال‌تحصیلی ۷۵ـ‌۷۴، ۵۴۸۲۹ دختر دانش‌آموز ترک‌تحصیل کرده‌اند که از این عده ۶۵‌درصد ساکن مناطق روستایی و ۳۴‌درصد متعلق به مناطق شهری بوده‌اند»(۲). همین‌جا باید به ‌دردها و محرومیت‌های زنان معلم هم اشاره کرد. آن‌ها علاوه‌ بر مشکلات عام زنان کارمند، به‌طور خاص در معرض سانسور و خفقان و نهایتاً اخراج‌های بی‌دلیل قرار دارند. اخراج زنان کارمند از ادارات به‌بهانه‌های خمینی‌ساخته از‌قبیل بدحجابی، از مسائلی است که زنان ایران از اول روی کار آمدن حکومت آخوندی با آن مواجه بوده‌اند. سه‌ماه پیش یکی از روزنامه‌های رژیم نوشته بود: «آمار نشان می‌دهد از کل شاغلین کشور ما، در جامعه شهری ۵‌/‌۹درصد و در جامعه روستایی ۸‌/‌۸درصد را زنان تشکیل می‌دهند. یعنی از‌میان ۱۲میلیون جمعیت شاغل کشورمان در سال۷۰، فقط یک میلیون و ۲۰۰هزار زن شاغل وجود داشتند… یعنی با دو برابر شدن جمعیت شاغل در کل کشور، به‌صورت عملی تحولی در جمعیت زنان شاغل رخ نداده و سهم زنان همواره رقمی زیر ۱۰درصد جمعیت شاغل باقی مانده است…» (۳) زنانی هم که در حکومت آخوندی شغلی دارند، با انواع تبعیض، محدودیت و محرومیت مواجهند. به‌عنوان مثال، از فروردین سال۶۴، قانون خدمت نیمه‌وقت زنان کارمند را به‌مرحله اجرا درآورده‌اند. هدف، بازهم خانه‌نشین کردن زنان به‌خاطر همسرداری و بچه‌داری است. در ماده‌۲ این قانون، تبعیض آشکار در‌مورد حداقل دستمزد، و در مواد‌۷ و ۸ امکان بازنشسته کردن زودتر زنان گنجانده شده است. تمام «دستاورد» رژیم خمینی در زمینه اشتغال زنان را می‌توان در نتایج یک تحقیق بین‌المللی دید که مطابق آن، ایران در زمینه موقعیت کاری زنان از‌میان ۱۱۰کشور، در ردیف‌۱۰۸ قرار دارد‌‌(۴).

قوانین زن‌ستیزانه‌یی که حکومت آخوندی تصویب کرده، یک‌ مضمون مشترک دارد: ممانعت از حضور و نقش اجتماعی زن و استقلال اقتصادی او و سوق دادن زن به‌سمت خانه و بردگی خانگی. این کار دلیل روشنی دارد، دلیلش این است که در منطق و فرهنگ آخوندی، خانواده کانون استثمار جنسی و کانون بردگی و کنیز بودن زن است. کنیزی که به‌ وحشیانه‌ترین صورت استثمار می‌شود و هیچ حق و حرمتی ندارد. به‌همین خاطر است که آخوندها این‌قدر درباره تقدس خانواده داد سخن می‌دهند، والا تا آن‌جا که به‌ عملکردشان برمی‌گردد، هنری جز درهم شکستن خانواده‌ها و در‌به‌دری و بی‌سرپناهی زنان و کودکان و رواج فساد و فحشا نداشته‌اند و ندارند. از‌نظر آخوندها، زنان باید برای کار کردن تا ۱۵‌سالگی، برای رأی دادن تا ۱۶‌سالگی و برای خروج از کشور تا ۱۸سالگی منتظر بمانند، ولی سن رسمی ازدواج ۹سالگی است، و با‌ اجازه ولی‌فقیه، دختربچه‌های زیر ۹سال را هم می‌شود شوهر داد! این است نگرش آخوندها به‌زن و خانواده که سراپا مبتنی بر نگرش کالایی و بهره‌کشی جنسی است. این منطق پلید به‌رواج تعدد زوجات، افزایش طلاق‌ها، ‌آن‌هم به‌طور یک‌جانبه و بر‌اساس تبعیض و نابرابری، پایمال شدن حقوق زنان در زمینه حضانت و سرپرستی کودکان و… منجر می‌شود و رنج‌ها و دردهای طاقت‌فرسایی را بر‌زنان تحمیل می‌کند: درد جانکاه، ولی بازگونشده زنانی که به‌طور بی‌خبر و یک‌جانبه طلاق داده می‌شوند و هیچ آینده‌یی ندارند؛ رنج کشنده مادرانی که پس‌از طلاق از دیدن جگرگوشه‌های خودشان محرومند یا برای دیدن آن‌ها باید باج‌های کلان بدهند؛ و رنج زنانی که به‌خاطر نداشتن حق سرپرستی و حضانت کودکان، مجبورند به‌زندگی همراه با ستم و کتک و تحقیر تن بدهند. این دردها، در زمینه‌یی از فقر و گرانی و نایابی، زندگی خانوادگی را برای زنان به‌مرگ تدریجی تبدیل کرده است. بگذارید در همین‌جا یادآوری کنم که شورای ملی مقاومت ایران در طرح مصوب خود در‌مورد آزادی‌ها و حقوق زنان، بر حق مساوی طلاق برای زن و مرد و بر‌لزوم حمایت از زنان بیوه و مطلقه و اطفال تحت حضانت و سرپرستی آن‌ها از‌طریق نظام تأمین اجتماعی کشور و هم‌چنین بر‌منع هرگونه بهره‌کشی جنسی از زن تحت هرعنوان تأکید کرده است. اما پیامدهای بهره‌کشی و تبعیض جنسی در حاکمیت وحشی و نرینه‌گرای آخوندی، تنها به آن‌چه اشاره کردم محدود نمی‌شود. بلکه فجایع تلخ و وحشتناکی را به‌بار می‌آورد که تصور آن هم شوکه‌کننده است. مانند نمونه‌های فجیع خشونت در خانواده، قتل زنان و فرزندان، پیدا شدن جسدهای مثله‌شده زنان و افزایش وحشتناک خودکشی و خودسوزی، به‌خصوص در‌میان زنان جوان، که یکی از دلایل اصلیش ازدواج‌های اجباری و انواع استثمار جنسی است. یعنی همان چیزی که پایه نگرش آخوندها به زن و خانواده است. زنان آزاده ایران! روایت فاجعه‌ها و داستان تلخ سرکوب زن در حکومت آخوندی تمامی ندارد و شرح این ستم سیاه ضد‌انسانی در این مختصر نمی‌گنجد. ولی یک‌پرده دیگر از سالوس و دجالگری این رژیم را نمی‌شود ناگفته گذاشت: داعیه‌های آخوندی در‌مورد حقوق زنان، و این‌که بعد‌از این‌همه تحقیر و توهین و بعد‌از این کارنامه سیاه و ننگین، می‌خواهند خودشان را مدافع زنان جلوه بدهند. ۵ماه پیش که نمایش‌ها و مانورهای ولی‌فقیه رژیم و رئیس‌جمهور جدید ارتجاع در این زمینه بالا گرفته بود، تحلیلگران می‌گفتند: «به‌نظر می‌رسد روحانیون حاکم در ایران در‌مورد چگونگی برخورد با زنان با مشکل بزرگی روبه‌رو شده‌اند…‌‌از مجموع تحولات چنین برمی‌آید که مسأله زن در ایران به‌پاشنه آشیل روحانیون حاکم تبدیل شده است(۵).

راستی چرا آخوندها با مشکل بزرگی رو‌به‌رو شده‌اند؟ چرا مسأله زنان پاشنه آشیل آن‌ها شده؟ مثل این‌که پیشرفت‌های مقاومت، به‌خصوص در امر رهایی زن و خطر سرنگونی، آخوندها را حسابی ترسانده و به این عکس‌العمل‌ها و موازنه‌ها وادار کرده است. بگذارید به‌عنوان نمونه به ‌گزارش یک خبرنگار فرانسوی که اخیراً به ‌ایران رفته بود، اشاره کنم. گزارش، پس از اشاره به ژست‌ها و مانورهای خاتمی و شرکا تحت عنوان «جامعه مدنی» و «حکومت قانون» برای حفظ تمامیت رژیم، راجع به نقش آخوندهای چادری طرفدار خاتمی می‌نویسد: «آن‌ها با یک‌نرمش و اطاعت ظاهری در حال عوض کردن سیستم از درون هستند». یکی از آن‌ها به خبرنگار می‌گوید: «من طرفدار گفتگو و مذاکره هستم… و چون من به همان زبان رژیم حرف‌هایم را می‌نویسم، آن‌ها من را دشمن به‌حساب نمی‌آورند…» حرف آخر را هم از‌قول «یک مقام بلندپایه» نقل می‌کند: «ایده تحول از‌طریق خشونت در سطح ملی مطرود است» (۶).

جان کلام و اصل حرف آخوندها در همین‌جاست. یعنی هدف از تمام نمایش‌ها و دعاوی ریاکارانه رژیم و پاسداران سیاسیش در‌مورد زنان، مثل بقیه مانورها، حفظ تمامیت رژیم تحت عنوان «عوض کردن سیستم از درون» و «مطرود» اعلام کردن مقاومت، تحت عنوان «تحول از‌طریق خشونت» است. همان مقاومتی که موجودیت کل رژیم را تهدید می‌کند. در این‌زمینه، آخوند خاتمی در اولین مصاحبه‌اش گفت: «در یک ‌کلام، انتخابات ما عبارت بود از: مشارکت و انتخاب در درون نظام و نه اعتراض به ‌نظام» و «همبستگی در‌برابر تهدیداتی که از بیرون، انقلاب و نظام ما را تهدید می‌کند». بله، مسأله رژیم، احساس تهدید از بیرون نظام است. این تهدید از‌جانب مقاومت سرفرازی است که همه راه‌ها را به‌روی حکومت آخوندی بسته و آن را در بن‌بست مرگ قرار داده است. رژیم تلاش می‌کند که به هر ‌وسیله‌یی چنگ بزند و به هرمانوری روی آورد تا این تهدید را خنثی کند، باقی حرف‌ها بهانه و فسانه است. بی‌جهت نیست که مانورهای آخوندی در‌مورد زنان، از حیطه لفاظی و مانور خارج نمی‌شود. آخر، اگر کسی بخواهد چیزی را عوض کند، راهش روشن است. ولی مگر این‌ها حاضرند به‌جای لفاظی، دست از سرکوب زنان در کوچه و خیابان بردارند؟ مگر حاضرند دست از حجاب اجباری بردارند؟ خیر، اصلاً حاضر نیستند، چون خوب می‌دانند که اگر یک‌قدم در این زمینه عقب‌نشینی کنند، یا یک ‌قطره آزادی و فضای باز را به‌رسمیت بشناسند، مردم طومار این رژیم جنایتکار را درهم می‌پیچند. بنابراین، هر‌وقت هم که برای مقابله و موازنه با مقاومت، به‌صحبت‌هایی مانند «فعالیت اجتماعی زن» نزدیک می‌شوند، بلافاصله روی اختلاف ذاتی زن و مرد و اهمیت نقش زن در خانه تأکید می‌کنند! خامنه‌ای می‌گوید: «این مسأله که زنان باید در صحنه‌های اجتماعی به‌همان تعداد و کمیتی که مردها هستند، حضور داشته باشند، نکته‌یی منفی، فکری ابتدایی، بسیط و کودکانه است»(۷)، «ارزش واقعی زن به آن است که محیط خانواده را برای همسر و فرزندان خود به بهشت و محیطی متعالی و امن برای کسب مقامات و معارف الهی تبدیل کند» (۸). خاتمی می‌گوید: «یکی از اشتباهات بزرگ غرب مسأله آزادی زن بود که باعث گسستن خانواده شده است… در خانه ماندن به‌معنی به‌حاشیه رانده شدن نیست و خانه‌دار شدن به‌هیچ‌وجه مانع حضور در سرنوشت نمی باشد… نپنداریم که اجتماعی بودن یعنی اشتغال داشتن، که خانه‌داری جزء مهم‌ترین کارهاست» (۹). مشکینی، رئیس خبرگان ارتجاع، می‌گوید: «معنی ندارد، زن با مرد در تمام حقوق یکی باشد. اصلاً خلقت مرد یک خلقت است، خلقت زن یک نوع دیگر است. دو‌رقم خلقت است. دو‌سنخ انسانند این‌ها… مسأله تساوی حقوق مرد و زن به‌معنایی که ذکر کردند، ضد‌قرآن است. ضد‌دین است. نه‌فقط [ضد] قرآن، ضد‌تکوین هم هست… این اصلاً‌ شدنی نیست» (۱۰).
وزیر دادگستری رژیم هم به‌صراحت، اعلام می‌کند: «تساوی زن و مرد… عین ظلم به‌زنان است» (۱۱).
اما آخرین شاهکار رئیس‌جمهور جدید ارتجاع رد الحاق به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان است که در ‌واقع بادکنک همه دعاوی آخوندی درمورد حقوق زنان را ترکاند. سال‌هاست که آخوندها «روح کلی حاکم بر کنوانسیون» را، که برابری زن و مرد است، با اساس نظام مغایر می‌دانند و در رد این کنوانسیون بین‌المللی، از‌قول خمینی تصریح می‌کنند که «از تساوی حقوق (زن و مرد) اظهار تنفر کنید» و اضافه می‌کنند که «حضرت امام گوینده آن را تهدید به تکفیر نموده است». امسال هم بعد‌از آن‌همه دجالگری در مورد زنان و حقوقشان، شورای انقلاب فرهنگی رژیم به ‌ریاست آخوند خاتمی، رسماً با پیوستن رژیم به «کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان» مخالفت کرد(۱۲).

و حرفشان همان تنفر از تساوی حقوق است. این است ماهیت و مضمون دم‌زدن‌های ریاکارانه از حقوق زنان که مثل کف روی آب، کنار می‌رود و عمق تعفن اندیشه آخوندها را برملا می‌کند. زنان آزاده ایران، آخوندها و پاسداران سیاسی آن‌ها، هدفی جز حفظ حاکمیت لرزان رژیم ندارند و با مانورها و دجالگری‌هایشان، حقوق زن ایرانی را بازیچه قرار می‌دهند و پایمال می‌کنند. اما زنان ایران بیدار و هشیارند، حقوق و جایگاه واقعی خودشان را می‌شناسند و به ‌نمایش‌های آخوندی، با خشم و نفرت پاسخ می‌دهند. زنان ایران به‌ چیزی کمتر ‌از سرنگونی تام‌و‌تمام این رژیم ضد‌انسانی راضی نمی‌شوند و برای آزادی و رهایی تا به‌آخر می‌جنگند.

پس، چه‌کسی بیشتر‌از زن ایرانی شایسته آزادی است؟ چه‌کسی بیشتر‌از شما قیمت آزادی و رهایی را پرداخت کرده است؟ از صد‌سال پیش که جنبش برابری و رهایی زنان در دنیا بالا گرفته، زنان ایران، به‌رغم همه محدودیت‌ها و فشارها، در تلاش و تکاپو هستند. در‌جریان جنبش تنباکو در سال۱۲۶۹ زنان در تهران و تبریز دست به‌ قیام و شورش زدند. در همان سال‌ها برای تأسیس مدارس دخترانه و کسب علوم جدید وارد عمل شدند و با کارشکنی‌های اسلاف خمینی و امثال شیخ‌فضل‌الله نوری مقابله کردند. در انقلاب مشروطه شرکت کردند. نقش خاصی در تصویب متمم قانون اساسی داشتند و به‌صورت گروه‌های مسلح در قیام ستارخان در تبریز با استبداد جنگیدند. در‌جریان نهضت ملی کردن نفت، به‌حمایت از دکتر مصدق، پیشوای فقید ملت ایران، برخاستند. در جنبش مسلحانه علیه دیکتاتوری شاه، با قهرمانانی چون اشرف رجوی و پیشگامانی مثل مهرنوش ابراهیمی و فاطمه امینی شرکت کردند و در انقلاب ضد‌سلطنتی و سرفصل‌هایی مثل ۱۷شهریور، آن صحنه‌های فراموش‌نشدنی را خلق کردند.

اما مبارزه زنان ایران، در‌برابر رژیم زن‌ستیز خمینی به اوج شکوفایی رسید. زنان اولین کسانی بودند که آخوندها حقوقشان را پایمال کردند و نخستین کسانی بودند که در اوج اقتدار خمینی در مقابلش ایستادند. آخوندها می‌خواستند زن ایرانی را از صحنه فعالیت اجتماعی و سیاسی حذف کنند، ولی زنان مجاهد و مبارز ایران، مبارزه برای رهایی و برابری را با مبارزه سیاسی و اجتماعی عمیقاً پیوند دادند و به ‌آن شتاب بخشیدند. چرا که زنان با شرکت در حل جدی‌ترین مسائل اجتماعی می‌توانند شایستگی و برابری واقعی خود با مردان را به‌ثبت برسانند. چنین است که پیشگامان رهایی زن ایرانی در دوره مبارزه افشاگرانه سیاسی، در نخستین سال‌های مبارزه مسلحانه و سپس در چارچوب ارتش آزادیبخش ملی پیوسته در صفوف مقدم نبرد علیه ارتجاع حاکم شرکت کردند، بیشترین فداکاری را کردند و سنگین‌ترین مسئولیت‌ها را به‌عهده گرفتند. از پیشگامان و شهیدانی هم‌چون اشرف و گوهر و فائزه و فاضله تا خواهران شهیدم مونا و مریم و ملکه، که در تابستان گذشته جان‌های پاکشان را در راه آزادی و رهایی ایران فدا کردند. زنانی مصمم، با صلابتی بی‌همتا که می‌روند تا دیواره ستبر و سیاه ستم جنسی را پس‌از قرن‌ها و هزاره‌ها، درهم بشکنند و رو‌در‌روی مخوف‌ترین رژیم زن‌ستیز تاریخ، آغاز عصر رهایی زن ایرانی را اعلام کنند… آری، زنان ایران پس ‌از یک‌ قرن شرکت فعال در مبارزه سیاسی و اجتماعی، در نوک پیکان مقاومت میهنی قرار گرفته‌اند. بیش‌از پنجاه‌درصد اعضای پارلمان مقاومت را زنان تشکیل می‌دهند و این نسبتی است که در هیچ پارلمانی در دنیا وجود ندارد. در ارتش آزادیبخش ملی و در سازمان مجاهدین خلق ایران، زنان مواضع کلیدی و رهبری‌کننده را در عرصه‌های سیاسی و نظامی و تشکیلاتی در‌دست دارند و تحت مسئولیت و مدیریت آنان، تقسیم کار «مردانه و زنانه» در جنبش مقاومت به‌ بحثی کهنه تبدیل شده است. راهگشایی در این مسیر تحت رهبری دموکراتیک، ضد‌استثماری و یگانه‌ساز مسعود رجوی و به‌پشتوانه خون و رزم و رنج ده‌ها‌ هزار زن شهید و شکنجه‌شده و با ورود زن به بالاترین مدار تصمیم‌گیری و مسئولیت‌پذیری، صورت گرفت. تجربه ما و بسیاری از سازمان‌ها و جنبش‌های مترقی دنیا ثابت کرده است که بدون این بن‌بست‌شکنی، کوشش‌های بسیار ارزنده زنان همواره در پشت یک ‌سقف شیشه‌یی محدود و محصور می‌ماند و سیطره اندیشه و مناسبات مبتنی بر تبعیض جنسی شکسته نمی‌شود. اما در سازمان مجاهدین خلق ایران، شورای رهبری تماماً از زنان ذیصلاح مجاهد تشکیل شده و چند‌ سال است که مجاهدین بر هژمونی زنان برای درهم شکستن نظام مردسالار تأکید می‌کنند و آن را لازمه مبارزه برای سرنگونی رژیم ضد‌انسانی خمینی و شکوفایی گوهر بی‌بدیل انسانی در زن و مرد می‌دانند.

در انقلاب درونی مجاهدین از ۱۲سال پیش تأکید شده که رهایی زن، نقطه عزیمت و شرط رهایی مرد است و باید به‌رهایی مرد بینجامد. به این ترتیب، زن و مرد در یک‌ مسیر رشد ضد‌استثماری، بر‌عوامل بازدارنده و ضد‌تکاملی غلبه می‌کنند و نیروی خلاق خود را برای تضمین دموکراسی و پیشبرد روند توسعه و صلح به‌کار می‌گیرند. جنبش جهانی برابری و اسناد چهارمین کنفرانس جهانی زنان هم تأکید و تصریح کرده است که صلح، توسعه و دموکراسی منوط و مشروط به شرکت زنان در تصمیم‌گیری سیاسی است و با برابری زن و مرد پیوند خورده است. خواهران عزیزم، شما در هرکجای ایران و در هرسن‌ و سال و شرایطی که هستید، می‌توانید و باید نقش خود را در این مقاومت رهاییبخش به‌عهده بگیرید. به هر‌میزان و به‌هرشکل که می‌توانید قدم بردارید؛ با هرگونه کمک‌رسانی به مقاومت و با هرگونه ضربه زدن به دشمن؛ ولو با دعای خیر و آرزوی پیروزی برای ارتش آزادیبخش و نفرین به جنایتکاران حاکم بر میهن. اما مبرم‌ترین و عالی‌ترین وظیفه، پیوستن به صفوف ارتش آزادی است. اگر ماهیت زن‌ستیز رژیم آخوندی را با گوشت و پوست خود لمس کرده‌اید، اگر در این تردیدی ندارید که زنان بیش ‌از همه مورد ستم و سرکوب قرار گرفته‌اند، پس در این هم تردید نکنید که شما زنان آگاه و آزاده ایرانی نقش تعیین‌کننده را در سرنگونی این رژیم ضد‌بشری دارید؛ شما زنانی که می‌خواهید به‌ستم آخوندها پایان بدهید؛ شما زنانی که می‌خواهید از جبر و تحمیل و تحقیر روزمره رها شوید؛ شما زنانی که می‌خواهید جامعه‌یی آزاد با زنان و مردانی رها بسازید. با ارج گذاشتن به‌ مقاومت همه ‌جانبه شما در‌برابر پاسداران ظلمت و تباهی، شما را به‌ حضور در صف مقدم این نبرد یعنی پیوستن به ارتش آزادیبخش فرا‌می‌خوانم. جایگاه حقیقی شما این‌جاست. در این‌جاست که بیشترین نیرو و استعدادتان را رو‌در‌روی رژیم زن‌ستیز آخوندی به ‌کار می‌گیرید، افسانه ضعیفه بودن زن را درهم می‌شکنید، به‌ دنیای جدید رهایی وارد می‌شوید و می‌بینید که در انسان، چه‌زن و چه‌مرد، توانایی‌های بیکرانی نهفته است که مرتجعان آن‌ها را سرکوب و نابود می‌کنند، اما وقتی شکوفا می‌شوند، خیلی باشکوه و زیبا هستند و به ‌اتکای آن‌ها می‌توان بر هرمشکلی غلبه کرد و هرمانعی را، ولو رژیم خونخوار آخوندی‌، از سر‌ راه آزادی مردم برداشت. نکته مهم دیگر این است که مبادا به‌ کارآیی و نقشتان بها ندهید. مبادا فکر کنید که کاری از شما ساخته نیست. مسأله این نیست که هرکس چه توانایی یا ضعفی دارد، سؤال اساسی که باید جواب داد این است که آیا مشارکت در سرنگونی این رژیم پلید، وظیفه همه مردم و همه نیروهای آگاه هست یا نیست؟ بدون شک شما هم نقش و مسئولیت خودتان را در این راستا به‌عهده دارید و می‌توانید و باید که این نقش را در صحنه نبرد رهاییبخش به‌عهده بگیرید. آگاه‌ترین و فداکارترین فرزندان این میهن در ارتش آزادیبخش قسم خورده‌اند که ایران زمین را از چنگ آخوندهای ضد‌ایرانی، ضد‌اسلامی و ضد‌انسانی رها کنند و ایران، این زیبا‌ترین وطن، را بسازند و آباد کنند. آن‌ها ارتش آبادانی فردای این میهن هستند. به خلاقیت‌ها و توانایی‌های لایزال انسانی که در شما نهفته است، یقین کنید و ایمان داشته باشید که هیچ‌کس نمی‌تواند مانع رهایی زنی بشود که اراده کرده است آزاد زندگی کند؛ آزاد از تمامی قید‌ و‌ بندهایی که به‌ خوبی آن‌ها‌را می‌شناسیم. شما در این مسیر تنها نیستید، خواهران شما در ارتش آزادیبخش، زنان قهرمانی که با غلبه بر دنیای ناتوانی و ضعیفگی، هم‌اکنون مسئولیت‌های کلیدی و رهبری‌کننده را در این مقاومت در کمال شایستگی به‌دوش می‌کشند، بهترین پشتوانه برای شما هستند.

هموطنان،
زنان آگاه و سرفراز ایران،
آن‌چه گفتم اشاره‌یی بود به‌ستم رژیم خمینی بر‌ زنان ایران و گوشه‌های کوچکی از مقاومت دورانسان زن ایرانی در‌برابر این رژیم زن‌ستیز و ضد‌انسانی. گوشه‌هایی کوچک از یک تجربه بزرگ. این تجربه، امروز در نبرد سرنوشت برای سرنگونی استبداد مذهبی، و فردا در سازندگی و توسعه دموکراتیک میهن آزاد‌شده و احقاق حقوق زنان ایران، نقشی تعیین‌کننده دارد. از همین‌رو در برنامه شورا و دولت موقت و در طرح مصوب شورای ملی مقاومت ایران، آزادی‌ها و حقوق زنان به‌رسمیت شناخته شده که یک‌بار دیگر آن‌ها را به‌اطلاع عموم هموطنان، به‌ویژه زنان آزاده ایران، می‌رسانم.

بر اساس این طرح، در ایران فردا:
۱ـ‌‌ حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زنان کاملاً مساوی با مردان خواهد بود؛
۲ـ ‌‌زنان از حق فعالیت سیاسی و اجتماعی آزادانه، رفت‌و‌آمد و مسافرت بدون اجازه دیگری برخوردار خواهند بود؛
۳ـ ‌‌تشکل‌های زنان به‌رسمیت شناخته می‌شود و از سازمان‌یابی داوطلبانه آنان در سراسر کشور حمایت خواهد شد؛
۴ـ به‌منظور رفع نابرابری و ستم مضاعف، برای زنان امتیازهای ویژه در زمینه‌های گوناگون اجتماعی، اداری و فرهنگی درنظر گرفته خواهد شد؛
۵ـ زنان از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در تمامی گزینش‌ها و انتخابات و شرکت در همه‌پرسی‌ها برخوردار خواهند بود؛
۶ـ زنان از حق اشتغال و انتخاب آزادانه شغل و حق تصدی هر‌مقام و منصب و شغل عمومی و دولتی و قضاوت در تمام مراجع دادرسی برخوردار خواهند بود؛
۷ـ تبعیض بین زن و مرد در استخدام و به هنگام اشتغال ممنوع خواهد بود. زنان و مردان برای کار مساوی، مزد‌ مساوی دریافت خواهند کرد، و به‌طور ‌یکسان، از حقوق بازنشستگی و ازکارافتادگی، دریافت حق اولاد و تأهل و بیمه بیکاری برخوردار خواهند گردید؛
۸ـ زنان از کلیه امکانات آموزشی، تحصیلی، ورزشی و هنری، بدون تبعیض، استفاده خواهند کرد و از حق شرکت در تمام مسابقات ورزشی و فعالیت‌های هنری برخوردار خواهند بود؛
۹ـ زنان در انتخاب لباس و پوشش خود کاملاً آزاد خواهند بود؛
۱۰ـ زنان در گزینش همسر و ازدواج و طلاق کاملاً آزاد خواهند بود و حقوق برابر با مردان خواهند داشت؛
۱۱ـ نابرابری‌های حقوقی در زمینه شهادت و ارث و ولایت و سرپرستی اطفال رفع خواهد شد و زنان به‌هنگام بارداری و زایمان و نگهداری اطفال، حقوق و تسهیلات ویژه‌یی خواهند داشت. زنان بیوه و مطلقه و اطفال تحت سرپرستی آن‌ها توسط نظام تأمین اجتماعی کشور مورد حمایت قرار خواهند گرفت؛
۱۲ـ از به‌کار گماردن دختربچه‌ها، قبل‌از رسیدن به ‌سن قانونی، ممانعت به‌عمل خواهد آمد و برای آنان امتیازات ویژه در زمینه آموزشی درنظر گرفته خواهد شد؛
۱۳ـ هرگونه بهره‌کشی جنسی از زن، تحت هرعنوان ممنوع خواهد بود و از هرگونه اجبار و تحمیل به‌زن در زندگی خانوادگی و هم‌چنین از ازدواج قبل از رسیدن به‌ سن قانونی ممانعت می‌شود؛
۱۴ـ تعدد زوجات ممنوع است. آری، مشارکت زنان در جنبش مقاومت، زمینه ریشه‌کن شدن ستم جنسی را فراهم می‌کند. این مشارکت فعال و پر‌رنج و خون که در عین‌حال سرشار از فدیه و فداست، معتبرترین سند برابری و شناسایی حقوق زنان ایرانی است. با سپاسگزاری از زنان و مردان آزاده‌یی که در کشورهای مختلف، به‌حمایت از مقاومت ایران برخاسته‌اند و در جبهه ضد‌ارتجاع و بنیاد‌گرایی فعالانه مشارکت دارند، همه زنان و مردان آزاده را به ‌فعالیت و مشارکت در این جبهه و به‌همبستگی با مقاومت ایران، به‌ویژه همبستگی با زنان آزاده ایران، فرا‌می‌خوانم. و شما ای زنان آگاه و شجاع ایران که با حمایت از ارتش آزادی و یگانه جایگزین دموکراتیک (شورای ملی مقاومت ایران)، حکومت آخوندی را در بن‌بست قرار داده‌اید و مسأله زنان را به پاشنه‌آشیل این حکومت زن‌ستیز تبدیل کرده‌اید، به‌پاخیزید و دست در‌دست هم با اتکا به این پشتوانه نیرومند، عصر رهایی زن ایرانی را، در آستانه قرن بیست‌و‌یکم، که قرن رهایی زنان خواهد بود، رقم بزنید.
پیروزباشید.

مریم رجوی
اسفند۱۳۷۶ (مارس ۱۹۹۸)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- نهج‌البلاغه، خطبه ۲۷ 
۲- روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳مرداد۷۶ 
۳- روزنامه ابرار، ۱۱آذر۷۶
۴- روزنامه نروژی برگن‌تیدنده، ۲۱تیر۷۶
۵- بی.بی.سی، اول آبان۷۶
۶- نوول ابزرواتور ۲۵دی تا اول بهمن
۷- رادیو رژیم ۳۰تیر۷۶
۸- تلویزیون رژیم، ۲۹بهمن۷۶
۹- روزنامه سلام، ۲۱اردیبهشت۷۶
۱۰- روزنامه جمهوری اسلامی، ۴تیر۷۶
۱۱- نماز جمعه قم، ۳ آبان ۷۶
۱۲- تلویزیون رژیم، ۱۴بهمن۷۶

ما را دنبال کنید

مریم رجوی

maryam rajavi

رئيس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاكميت به مردم ايران

[ادامه]